BARI BAKH
آذربــــــــــايجــــــــــان بــــــــــالاســـــــــي
سه شنبه 15 اسفند 1391 :: نويسنده : هيدا
+0 به يه ن

دكتر انوشه:از يكي از دانشجوها پرسيدم عزيزدلم تو چرا درس نميخوني؟؟؟!!!

 

گفت: استاد اصلا ما فرصت نداريم!!!

 

گفتم تو دانشجويي بعد ميگي فرصت ندارم!!! گفت:آره!!!من ميگم شما حساب كن!

 

گفتم بگو...گفت:استاد سال 365 روزه درسته؟؟!!

 

گفتم آره...گفت خب يادداشت بفرما ما 52 تا جمعه داريم!!-گفتم باشه اين 52 روز از 365 روز كم بشه ميشه 313روز...

 

گفت 50 روزم تعطيلاته تابستانه! گرما- مخه آدم تبخير!!! گفتم خب اينم 50 روز ميشه 263روز...

 

گفت استاد دانشمندان فرمودند يه دانشجو در طوله شبانه روز بايد 8ساعت استراحت كنه!! جمع اين 8ساعتا در طول سال ميشه 122 روز...اونم از 263روز كم كن...گفتم اينم 141 روز...!!!!

 

گفت استاد ميدونيد كه آدم يك موجوديست كه به يك ساعت تفريح روزانه براي آرامش اونم دانشجو نياز داره تا فكرش باز بشه!!! جمع اين يك ساعتا در طول سال ميشه 15 روز...!! گفتم:باشه اينم 126روز!!!

 

گفت استاد تايمه صبحانه – ناهار و شامم 3تاش در طول روز ميشه 2 ساعت و در طوله سال كه بخوايم حساب كنيم ميشه 30 روز اين 30روزم از 126 روز كم كن!!!

 

گفتم اينم 96 روز...!!!

 

گفت استاد انسان يه موجوده اجتماعيه – روزي يك ساعت بايد با مامان-بابا-خاله-عمه-دوست پسر-دوست دخترش حرف بزنه!!!جمع اين يك ساعتام ميشه 15 روز در سال اونم كم كن!!!...گفتم اينم 81 روز.......!!!

 

گفت استاد ميدونيد كه ما كلا دو ترم درس داريم اون روزايي كه ميايم سرجلسه ي امتحان ميشينيم كه نميشه درس خوند اونارم حساب كني ميشه 35 روز ...!!!

 

گفتم اينم 46روز!!!

 

گفت استاد ما در طول سال حداقل 30 روز تعطيلات عيد و...داريم!!!

 

گفت باشه اينم 16روز!!!!

 

گفت استاد بالاخره بخواي حساب كني هر انساني در طول سال 15 روز كسالت و بيماري و از اين قبيل مياد سراغش...!!!!

 

گفتم باااااااااااااااااااااااشه اينم يـــــــــــــك روز!!!!!!!

 

گفت استاااااااااد اين يك روزم همون روزه تولده منه!!!!!!!!!!!!





بؤلوم : گولملي


سه شنبه 15 اسفند 1391 :: نويسنده : هيدا
+0 به يه ن

من بي پناهم تو بي گناهي - دل به تو دادم ، چه اشتباهي از تو كشيدم شكل كبوتر  نقاشي ام رو بگذار و بگذر تو اين نبودي ، من بد كشيدم آخه دلت رو هرگز نديدم تو بي گناهي ، من بي پناهم ايمن بماني از اشك و آهم





بؤلوم :


سه شنبه 15 اسفند 1391 :: نويسنده : هيدا
+0 به يه ن

از همان روز اول كه به دنيا مي آييم دلمان خوش است

دلمان خوش است كه مادري داريم كه شيرمان مي دهد

دلمان خوش است كه پدري داريم كه مي توانيم با موهاي صورتش بازي كنيم

دلمان خوش است كه همه گوسفند ها و گاو ها و مرغ ها براي شكم ما آفريده شده اند

دلمان به اين خوش مي شود كه زمين زير پاي ماست و آسمان هم

دلمان به قيافه خودمان توي آينه خوش مي شود

يا به اينكه توي جيبمان يك دسته اسكناس داريم

دلمان به لباس نويي خوش مي شود و به اصلاح سر و صورتي ذوق مي كنيم

يا وقتي كه جشن تولدي برايمان مي گيرند

يا زماني كه شاگرد اول مي شويم

دلمان ساده خوش مي شود به يك شاخه گل يا هديه اي كه مي گيريم

يا به حرف هاي قشنگي كه مي شنويم

دلمان به تمام دروغ ها و راست ها خوش مي شود

به تماشاي تابلويي يا منظره اي يا غروبي يا فيلمي در سينما و شكستن تخمه اي

دلمان خوش مي شود به اينكه روز تعطيلي را برويم كنار دريا و خوش بگذرانيم

مثلا با خنده هاي بي دليل

يا سرمان را تكان بدهيم كه حيف فلاني مرد يا گريه كنيم براي كسي

دلمان خوش مي شود به تعريفي از خودمان و تمسخري براي ديگران

يا به رفتني به مهماني و نگاه هاي معني دار و اينكه عاشق شده ايم مثلا

دلمان خوش مي شود به غرق شدن در روياهاي بي سرانجام

به خواندن شعرهاي عاشقانه و فرستادن نامه هاي فدايت شوم

دلمان ساده خوش مي شود با آغوشي گرم و حرف هايي داغ

دلمان خوش است كه همه چيز روبراه است

كه همه دوستمان دارند

كه ما خوبيم

چقدر حقيريم ما...

چقدر ضعيفيم ما...

دلمان خوش است كه مي نويسيم و ديگران مي خوانند و عده اي مي گويند، آه چه زيبا

و بعضي اشك مي ريزند و بعضي مي خندند

دلمان خوش است به لذت هاي كوتاه ... به دروغ هايي كه از راست بودن قشنگ ترند

به اينكه كسي برايمان دل بسوزاند يا كسي عاشقمان شود

با شاخه گلي دل مي بنديم و با جمله اي دل مي كنيم

دلمان خوش است به شب هاي دو نفري و نفس هاي نزديك

دلمان خوش مي شود به برآوردن خواهشي و چشيدن لذتي

و وقتي چيزي مطابق ميل ما نبود

چقدر راحت لگد مي زنيم و چه ساده مي شكنيم همه چيز را

روز و شب ها تمام مي شود و زمان مي گذرد

دلمان خوش مي شود به اينكه دور و برمان پر مي شود از بچه ها

دلمان به تعريف خاطره ها خوش مي شود و دادن عيدي

دلمان به اينكه دكتر مي گويد قلبت مشكلي ندارد ذوق مي كند

و اينكه مي توانيم فوتبال تماشا كنيم و قرص نيتروگليسيرين بخوريم

دلمان به خواب هاي طولاني و بيداري هاي كوتاه خوش است

و زمان مي گذرد

 

 

 

حالا دلمان خوش مي شود به گريه اي و فاتحه اي

به اينكه كسي برايمان خيرات بدهد و كسي و به يادمان اشك بريزد

ذوق مي كنيم كه كسي اسممان را بگويد

و يا رهگذري سنگ قبرمان را بخواند

و فصل ها مي گذرد

دلمان تنها به اين خوش مي شود كه موشي يا كرمي از گوشت تنمان تغذيه كند

يا ريشه گياهي ما را بمكد به ساقه گياهي

دلمان خوش است به صداي عبور آدم هايي كه آن بالا دلشان خوش است كه راه مي روند

روي قبر ما

و دلمان مي شكند از لايه هاي خاكي كه سنگ قبرمان را در مرور زمان مي پوشاند

و اينكه اسممان از ياد بچه ها رفته است

و زمان باز مي گذرد

 

 

 

دلمان خوش است به استخوان بودن

به هيچ بودن

به خاك بودن دلمان خوش است

به مورچه ها و موش ها و مارها

 

 

 

ما آدم ها چه راحت دلمان خوش مي شود

مثل كودكاني كه هنوز نمي فهمند

ما اشرف مخلوقات عالم هستيم و چقدر خوش به حالمان مي شود كه بگويند ما خيلي خوبيم ... !

و من دلم خوش است به نوشتن همين چند جمله

و اين است پايان سايه روشن هستي ...





بؤلوم :


سه شنبه 15 اسفند 1391 :: نويسنده : هيدا
+0 به يه ن

 

به دلم گفته بودم ديگه هيچ كيو دوست نداشته باشه

گفت قول ميدم گفتم عاشق نشي گفت قول ميدم ولي باز نامردي كرد زد زير قولش

دل بست بهت روز اول بهش گفتم منو بيچاره نكن با اين كارت گفت نه

ميخوام از تنهايي درت بيارم گفتم ميره منو با كلي غم تنهام ميزاره گفت نه

نميره گفتم ميره زخم رو دلم ميزاره گفت نه نميره گفتم ميره اگه رفت چي؟

گفت اگه رفت منو بكش حالا رفته من با كلي غم وداغ به دل نشسته موندم و

اين دل پــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر درد

حالا ديگه نه ميتونم اين دلو بكشم نه حرفي بهش بزنم

آخه تورو تـــــــــــــــــــــــــــــــــو خودش داره





بؤلوم :




یارپاق لار :    1  
بلاقا گؤره


سلام اولسون سيزه عزيزلر،منيم وب ايمه چوخ چوخ خوش گلميسينيز
بؤلوم لر
باغلانتی لار
 
یارپاق لار
آختاریش

سورغو
طرفدار؟





سایغاج
ایندی بلاق دا :
بوتون گؤروش لر :
بو گونون گؤروشو :
دونه نین گؤروشو :
بو آیین گؤروشو :
باخیش لار :
یازی لار :
یئنیله مه چاغی :